رفتم که نبینی پریشان شدنم را / غمناک ترین لحظه ی ویران شدنم را
در خویش فرو رفتم و در خویش شکستم / تا تو نبینی غم تنها شدنم را
به که پیغام دهم ؟ به شباهنگ که شب مانده به راه ؟
یا به اندوه کلاغان سیاه ، به پرستو که سفر میکند از سردی فصل ؟
یا به مرغان نکو چیده شهر ؟ به که پیغام دهم که به یادت هستم ؟
سلام به قاصدکهای خبر رسان که محکوم به خبرند
و سلام به شقایقهایی که محکوم به عشقند
و سلام به تو که محکوم به دوست داشتنی
بد روزگاری شده است...علاوه بر همه!...تنهایی نیز بر ما غلبه میکند
تمام دردهای دنیا را به جان میخرم،جز درد تنهایی...تنهایم مگذار
هرچند تنهایی را دوست ندارم، اما دوست دارم در قلب تو تنهای تنها باشم