باران من ، روزی باریدی بر تن خسته من ، قلب من شد عاشق تو!
همیشه چشم به راهت مینشستم
این شده بود کار هر روز من که حتی قبل از آمدنت
در زیر باران بی قراری خیس میشدم
همیشه در قلبم بودی و هستی و خواهی بود
زمانی بود که قلبم در آرزوی داشتن تو بود
حالا به آرزویش رسیده است
قلبم تا ابد مال تو است
عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده
فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ،را شنیده
که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا ،
فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا
این نیست حال و هوای گذشته های دور من
اینک حس میکنم تویی زندگی من
گرتو نباشی نیست نفسی برای زنده ماندن من
یک جمله باقی مانده که ناتمام نماند شعر من
خیلی دوستت دارم عشق من
ببار ای باران ، ببار که غم از دلم رفتنی نیست،
اشکهای روی گونه ام دیدنی نیست.
ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیست،
آن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست.
ببار ای باران که شعر تلخ جدایی خواندنی نیست ،
غم تلخی که در سینه دارم فراموش شدنی نیست .
جرعه ای از آب چشمه ی زلال دلت را نوشیدم
همانجا ، در کنار همان چشمه ی زلال
غرق شدم در احساسات یک عشق ماندگار
از قدیم ندیما میگفتن واسه کسى بمیر که واست تب کنه…!
قدیمیا چه پر توقع بودن!
من واست میمیرم حرفى نیست!
اما خدا نکنه تو تب کنى…!
بهای عشق چیست بجز عشق
بهم رسیدن یعنی آغاز
با هم ماندن یعنی زندگی
زندگی با عشق یعنی کامیابی
مشترک گرامی ورود شما به قلب فرستنده ی پیام با موفقیت انجام شد
خروج امکان پذیر نمیباشد..!
گل های بهشت سایبانت ، یک دسته ستاره ارمغانت
یک باغ از گل های نرگس ، تقدیم وجود مهربانت