همین که تو می دانی
"دوستت دارم"
کافیست ...
بگذار
خفه کند خودش را
دنیـا
او رفت و انتظارش باقیست
پشت قدمش عبور اشکم جاریست
ای کاش بداند که پس از او عمری
در خلوت من همیشه جایش
خالیست...
داغونی ام از آنجا شروع شد که فهمیدم ...
از میان این همه "بود"
من در آرزوی یکی ام که " نبود "
همه در دنیا کسی را دارند برای خودشان:
خسرو و شیرین
لیلی و مجنون
ویس و رامین
پیر مرد و پیرزن
"تو" و اون
"من: و تنهایی...
پاییز از حوالی حوصله ات که بگذرد
من زرد می شوم
و تا کفشهای رفتنت جفت می شود
غریب می مانم
و نیلوفرانه دوستت دارم
نه مثل مردمی که عشق را از روی غریزه نشخوار می کنند
من درست مثل خودم
هنوز و همیشه
دوستت دارم...
به حساب خیالبافی ام نگذار …
اما ستاره ای دارم در تیره ترین شبها !
فقط خواستم بدانی که می شود دل خوش کرد به چراغهای کوچک یک هواپیما …
این روزها پر طرفدارترین بازی در بین آدمها ، بازی با “احساسات” است !
چشمانم را به نابینایی میفروشم تا کسی را که دوست دارم با دیگری نبینم …