دیروز
وقتی کسی در حضور من،
اسم تو را بلند گفت،
طوری شدم ...
که انگار گُل رُزی از پنجره ی باز
به اتاق پرت شده باشد …
ویسواوا شیمبورسکا
ممکن است که من منکر چیزی باشم
ولی لزومی نمی بینم که آن را به لجن بکشم
یا حق اعتقاد به آن را از دیگران سلب کنم