بد روزگاری شده است...علاوه بر همه!...تنهایی نیز بر ما غلبه میکند
تمام دردهای دنیا را به جان میخرم،جز درد تنهایی...تنهایم مگذار
هرچند تنهایی را دوست ندارم، اما دوست دارم در قلب تو تنهای تنها باشم
قسم به آینه ی چشمت، به خوبیت به صفایت / دوباره مثل همیشه، دلم گرفته برایت
می نویسم باران ! می نویسم سرما ! می نویسم غم و اندوه و نفس ! می نویسم احساس، تا بدانی دل من بی تو گلم میمیرد و بدان دل سرد است و کمی بارانی، غم سراسر دل من پر کرده، کاش اینجا بودی...
گل را ساعتی، محبت را روزی و عشق را لحظه ای، اما تو را برای همیشه دوست دارم
نم نم عشقت را با دریای محبت دیگران عوض نمیکنم، حتی اگر در طوفان غمت بمیرم