ما بخار شیشه ایم ؛ نازمون کنی اشکمون در میاد چه برسه فراموشمون کنی !
تا عشق تو آمد در قلبم ، تو رفتی
تا آمدم بگویم نرو ، رفته بودی
تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم ...
عادت می کنم :
به داشتن چیزی و سپس نداشتنش
به بودن کسی و سپس به نبودنش
تنها عادت می کنم ... اما فراموش نه !!!
اشک خشک میشه ، خنده محو میشه ، اما یاد تو فراموش نمیشه !
چون به کام دل نشد دستی در آغوشت کنم / میرم تا در غبار غم فراموشت کنم
سر در آغوش پشیمانی گذارم تا تو را / ای امید آتشین با گریه خاموشت کنم
دیروز می مردن ، فراموش می شدن آرام آرام ...
امروز چه زود از یاد می رویم بی آنکه بمیریم ...
"بر باد رفته" صد بار بهتر است از "از یاد رفته" !