فقط یکــیو می خوام که باهاش برم کافه گرامافون ...
ربات هم بود...بود!
بی احســاسیش شــرف داره به احساس ِ بعضی ها!
گاهی دلم می خواهد
وحشــیانه غرورت را
پاره کنم!
قلب ترا
در مشتم بگیرم
و بفـشارم
تا حال مرا لحظه ایی بفهمی...!
روزگــار عجیبی شــده...
حتی وقتی میخـندیـم
منظـورمـان چیـزه دیگـریست ...!!
توی رابطه هاتون گاهی سنگ بندازین تا عمقش براتون مشخص بشه . . .
با تو بودن را تصویر کردم ... بی تو بودن را ، تجربه !
این بود سهم من از رویا تا واقعیت ...
تو باختی ؛ چون کسی را از دست دادی که دوستت داشت ...
من بردم ؛ چون کسی را از دست دادم که دوستم نداشت ...
بزرگترین اشتباهم این بود که التماست کردم بمانى…
نمى ارزیدى !!! دیر فهمیدم..!
گریــــــه شاید زبان ضعـــف باشد
شاید کودکــانه ..شاید بی غــرور …
اما هر وقت گونه هــــایم خیس می شـــود
می فهمــــم نه ضعیفم ..نه کودکم.. بلکه پر از احساســـم …
ته دیگ" عشق ِ اول " را هر چقدر که بسابی ،
چه با اسکاج ِ دوست داشتن های بعدی ،
چه با سیم ِ ظرفشویی عاشق شدن های بعدی ،
از " دلت پاک نمی شود ...
حالا تو هی بساب
و از صدای نا هنجارش
سر درد بگیر …
حس می کنم دنیـــــــــا خالیست...! مگـــــــــر تو چنـــــــــد نفر بودی ؟!!