نبودنت را پا برهنه قدم میزنم ، با زمین هم کنار نمی آید تاول این انگشت ها …
از اول هم می دانستم کفش تو تنگ است برای تنهایی بزرگ پاهایم !
تنهایی ، شاخه ی درختی ست پشت پنجره ام …
گاهی لباسِ برگ میپوشد ، گاهی لباسِ برف …
اما همیشه هست !
تنهایی یعنی وقتی پرستار گفت : همراه بیمار … ولی کسی نبود جواب بده !
آهسته گفتم : ببخشید کسی همراه من نیست …
من تنهـــــــــــام …
یه سری آدما رو نباید بالا برد
باید بالا آورد . . .
یادت هست گفته بودم تنهایت نمیگذارم
تو در تنهایی هایت هم تنها نیستی
جایم را تغییر داده ام
از کنارت به پشت سرت رفته ام
گفته بودم به من تکیه کن
حرفهای زیادی داری
سکوت علامت چیست
نمیدانم علامت رضایت است یا همان جواب ابلهان خاموشی است
معنی جدیدی به سکوت داده ای
سکوتت را میفهمم
یعنی انتظار
تو آدم
من حوا
بیا جهانى دیگر آغاز کنیم
عشق بورز
دوستم داشته باش
تازه سیب چیده ام
باران که می بارد
باید آغوشی باشد
پنجره نیمه بازی
موسیقی باران
بوی خاک
سرمای هوا
گره کور دست ها و پاها
گرمای عریان عاشقی
صدای تپش قلبها
باران که می بارد باید کسی باشد…