اگه دیدی بغض کردی و ولی دلیل برای گریه کردن پیدا نمیکنی
اگه دنبال جایی میگشتی که داد بزنی
بدون دل خدا برات تنگ شده
میخواد صداش بزنی....
اگر روزی دشمن پیداکردی ، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی
اگر روزی تهدیدت کردند ، بدان دربرابرت ناتوانند
اگر روزی خیانت دیدی ، بدان قیمتت بالاست
ایــــــن اشکــــــــ هــــا از قلبیستــــــــ که شبیــــــه دخترکـــــــــے لجبـــــــاز
فقطـــ تــــو را مے خواهـــد و از بـــــازے با خاطراتـــــــــــ خستهـــ شـــــــده . . .
پنجره را که باز می کنی
دلم می آید و
لبِ طاقچه ی نگاهت
می نشیند!
می بینی؟!
دلم بی دام و دانه
جَلدِ نگاهت شده است..!!!
تو
میان دو قطعیت بی تردید زندگیم
تولد و مرگ من
سزاوارترین پدیده خدایی برای عشق ورزیدنم ...
خود را به که بسپارم ، وقتی که دلم تنگ است
پیدا نکنم همدل ، دلها همه از سنگ است
گویا که در این وادی ، از عشق نشانی نیست
گر هست یکی عاشق ، آلوده به صد رنگ است
خسته ام از لبخند اجباری / خسته از حرف های تکراری
خسته ام از آدم های تکراری / خسته از محبت های خالی
این روز ها یکدیگر را چه خوب فراموش میکنیم
همه ی کارهایمان به این خوبی بود ، چه خوب بود