برای بودنِ با تو غرورم پایمال شد
تو هم اندکی احساس بگذار
مساوی که نمی شویم
حداقل به من نزدیک شو
امروز و فرداهایم ، پس فرداها ، همه و همه
خراب شده اند
بعد از تو
برگرد
این روزها از حوالیِ تو ، بوهایی به مشامم می رسد
نکند بوی خیانت جایش را به عطر خوشت داده باشد ...
کاش میدانستی عشق و هوس دو مقوله ی جدا از هم هستند
عشق بهانه ات است ، به هوس هایت برس
در همین حوالی کسانی هستند که
تا دیروز میگفتند بدون تو نفس هم نمی توانند بکشند...
اما حالا در آغوش دیگری نفس نفس می زنند...
هر روز که می آمدی و بوســـه ای می دادی،
من آن را گــِــره ای می کردم بین نخ های کاموا
حال که شـــال گردنی قرمز با هزاران هزار گره برای تو بافتـــــه ام نیستی ...
به خودم دلـــــداری می دهم ...
برایش کـــوتاه بود؛ خوب شد که رفت ...!!!